بنام خدا
امروز 16 اردیبهشت ماه
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!
********
فروردین
امروز اگر به سفر می روید قرارهایتان را خوب بررسی كنید زیرا ممكن است مشكلی پیش بیاید. بهتر است در ارتباط با افراد خارجی مفید باشید زیرا آن ها بسیار حساس هستند. ...
اردیبهشت
احتمال دارد به سفر کوتاهی بروید. شاید بخواهید در قسمتی از زندگی کار جدیدی را شروع کنید . هیچ زمانی بهتر از حالا نیست زیرا می توانید تحت تاثیر ستارگان موفق باشید. ...
خورداد
امروز ستارگان آینده بهتری را درست می كنند. تغییراتی در محل كار و یا شاید هم در زندگی همكارانتان صورت می گیرد. شاید كسی برای مشورت پیش شما بیاید زیرا می دانند كه تا چه اندازه عادل ومنصف هستید ببینید چه كاری می توانید برایشان انجام دهید، كمی وقتتان را به آنها بدهید تا بتوانید كاملاً به حرف هایشان توجه كنید- مسلماً یك دوست واقعی پیدا می كنید. ...
تیر
مشتاق ایجاد تغییر هستید اما زندگی روزمره تان از همیشه یکنواخت تر است.اما اگر واقعاً به آن فکر کنید از احساس امنیتی که دارید رضایت خاطر پیدا می کنید.گاهی اوقات امنیت به معنای قبولی اتفاقات ساده و قابل پیش بینی زندگی است. ...
امرداد
احساس وحشت دیروز فروكش كرده و احساس صلح بیشتری را در شما به جا گذاشته است. این امر كمك می كند تا اعتمادتان را نسبت به شخصی كه قبولش داشتید حفظ كنید و به آرامشی كه به شما می دهد ارزش بگذارید. عشق و احساس در فضا است، حتی اگر تمام آن چه كه انجام می دهید، دیدن فیلم مورد علاقه تان و یا خواندن یك داستان عشقی باشد. ...
شهریور
امروز وسوسه می شوید که پرخوری کنید،مخصوصاً اگر قرار باشد رژیم بگیرید بیشتر وسوسه می شوید غذاهایی که نباید بخورید را امتحان کنید.اما به فکر احساسی باشید که بعد از پرخوری به شما دست می دهد. ...
مهر
امروز یکی از آن روزهای غیر قابل تحمل است هیچ خبری مطابق برنامه پیش نمی رود و شما را متعجب بر جای می گذارد که واقعاً چه اتفاقی در روی زمین رخ دادن است.افرادی که عموماً شما به آنها اعتماد دارید رفتاری عجیب و غیر قابل پیش بینی داشته و شما را وادار می کنند که خودتان کارها را بر عهده بگیرید.هر چه بیشتر بتوانید در لحظه حال انعطاف پذیرتر باشید،روز را ساده خواهید گذراند.به خصوص اگر برنامه ها تغییریافته شما در آخرین دقایق از این امر مطلع شوید. ...
آبان
اگر می خواهید برای کاری برنامه ریزی کنید بهتر است از شخص دیگری نیز کمک بگیرید.هم فکری به شما کمک می کند تا ایده های بیشتری پیدا کنید،اما مراقب باشید زیرا به یک موضوع خاصی بی توجه هستید و به راحتی آن را نادیده می گیرید.قبل از اینکه قراردادی را بنویسید حتماً آنرا به خوبی بررسی کنید. ...
آذر
سیاره ها هنوز مطالب تعجب آور و سورپریز كننده در زندگی تان وارد می كنند. امروز از آن روزهائیست كه نمی دانید تا یك ساعت دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد. یك چیز غیر قابل انتظار سركار اتفاق خواهد افتاد، به جای عصبانی شدن(یا عكس را عملی نشان دادن) از آن بعنوان موقعیتی كه بتوانید تردیدها و افكارتان را به زبان بیاورید استفاده كنید. ...
دی
فرصت هایی برایتان وجود دارند كه می توانید پیشرفت كنید. اما باید خوب جستجو كنید. امروز همه چیز مرموز است و آن طوری كه نشان می دهد نیست. احساس می كنید كه سردرگم و گیج هستید اما باور كنید كه واقعاً شوم نیست....
بهمن
ستارگان این فرصت را به شما می دهند تا موضوعات برجسته را حل کنید. بنابراین اگر چیزی را که می خواهید به کسی بگویید و تاکنون دنبال فرصت مناسب بوده اید یک نفس عمیق بکشید و همین الان آن را بگویید. می توانید موضوعات مختلف را با هم در نظر بگیرید .یعنی این که منظورتان را با انتخاب صحیح کلمات وبا سیاست کامل بیان کنید . همچنین زمان مناسبی است تا به شخصی بگویید که چه احساسی نسبت به او دارید و پیشنهادی به وی کنید که نتواند آن را رد کند زیرا شما امروز بسیار راحتتر می توانید دیگران را متقاعد کنید. ...
اسفند
همه امروز آنقدر جذاب و مودب به نظر می آیند که هر چه انجام می دهید لذت بخش به نظر می آید . شما ممکن است تعجب کنید که چرا بیشتر وقتها مانند امروز نیست. اگر جواب این سوال را می دانستیم دنیای خیلی بهتری می داشتیم. فعلاً فقط از روز لذت ببرید. ...
حكايت بخشندگی کوروش بزرگ
روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به نام "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به کشته شده بود. کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند ...
هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذاشت وپس از ارابه آفتاب کوروش سوار بر اسب می آمد. از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند. کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند. در آن روز کوروش، از جواهر می درخشید و اسبش هم روپوش مرصع داشت و به سوی معبد "بعل" خدای بزرگ صور می رفت و رسم کوروش این بود که هر زمان به طور رسمی وارد یکی از شهرهای امپراطوری ایران(که سکنه آن بت پرست بودند) می گردید، نخست به معبد خدای بزرگ آن شهر می رفت تا اینکه سکنه محلی بدانند که وی کیش و آیین آنها را محترم می شمارد.
در حالی که کوروش سوار بر اسب به سوی معبد می رفت، "ارتب" تیرانداز برجسته فینیقی میان شاخه های انبوه یک درخت انتظار نزدیک شدن کوروش را می کشید!
در صور، مردم می دانستند که تیر ارتب خطا نمی کند و نیروی مچ و بازوی او هنگام کشیدن زه کمان به قدری زیاد است که وقتی تیر رها شد از فاصله نزدیک، تا انتهای پیکان در بدن فرو می رود. در آن روز ارتب یک تیر سه شعبه را که دارای سه پیکان بود بر کمان نهاده انتظار نزدیک شدن موسس سلسله هخامنشی را می کشید و همین که کوروش نزدیک گردید، گلوی او را هدف ساخت و زه کمان را پس از کشیدن رها کرد. صدای رها شدن زه، به گوش همه رسید و تمام سرها متوجه درختی شد که ارتب روی یکی از شاخه های آن نشسته بود. در همان لحظه که صدای رها شدن تیر در فضا پیچید، اسب کوروش سر سم رفت. اگر اسب در همان لحظه سر سم نمی رفت تیر سه شعبه به گلوی کوروش اصابت می کرد و او را به قتل می رسانید. کوروش بر اثر سر سم رفتن اسب پیاده شد و افراد گارد جاوید که عقب او بودند وی را احاطه کردند و سینه های خویش را سپر نمودند که مبادا تیر دیگر به سویش پرتاب شود، چون بر اثر شنیدن صدای زه و سفیر عبور تیر، فهمیدند که نسبت به کوروش سوءقصد شده است و پس از این که وی را سالم دیدند خوشوقت گردیدند، زیرا تصور می نمودند که کوروش به علت آنکه تیر خورده به زمین افتاده است.
در حالی که عده ای از افراد گارد جاوید کوروش را احاطه کردند، عده ای دیگر از آنها درخت را احاطه کردند و ارتب را از آن فرود آوردند و دست هایش را بستند...
کوروشپس از اینکه از اسم و رسم سوءقصد کننده آگاه گردید گفت که او را نگاه دارند تا اینکه بعد مجازاتش را تعیین نماید و اسب خود را که سبب نجاتش از مرگ شده بود مورد نوازش قرار داد و سوار شد و راه معبد را پبش گرفت و در آن معبد که عمارتی بزرگ و دارای هفت طبقه بود مقابل مجسمه بعل به احترام ایستاد. کوروش پس از مراجعت از معبد، امر کرد که ارتب را نزد او بیاورند و از وی پرسید برای چه به طرف من تیر انداختی و می خواستی مرا به قتل برسانی؟
ارتب پاسخ داد ای پادشاه چون سربازان تو برادر مرا کشتند من می خواستم انتقام خون برادرم را بگیرم و یقین داشتم که تو را خواهم کشت، زیرا تیر من خطا نمی کند و من یک تیر سه شعبه را به سوی تو رها کردم، ولی همین که تیر من از کمان جدا شد، اسب تو به رو درآمد و اینک می دانم که تو مورد حمایت خدای بعل و دیگر خدایان هستی و اگر می دانستم تو از طرف بعل و خدایان دیگر مورد حمایت قرار گرفته ای نسبت به تو سوءقصد نمی کردم و به طرف تو تیر پرتاب نمی نمودم!
کوروش گفت در قانون نوشته شده که اگر کسی سوءقصد کند و سوءقصد کننده به مقصود نرسد دستی که با آن می خواسته سوءقصد نماید باید مقطوع گردد. اما من فکر می کنم که هنگامی که به طرف من تیر انداختی با هر دو دست مبادرت به سوءقصد کردی و با یک دست کمان را نگاه داشتی و با دست دیگر زه را کشیدی. ارتب گفت همین طور است. کوروش گفت هر دو دست در سوءقصد گناهکار است و من اگر بخواهم تو را مجازات نمایم باید دستور بدهم که دو دستت را قطع نمایند ولی اگر دو دستت قطع شود دیگر نخواهی توانست نان خود را تحصیل نمایی، این است که من از مجازات تو صرفنظر می کنم.
ارتب که نمی توانست باور کند پادشاه ایران از مجازاتش گذشته، گفت ای پادشاه آیا مرا به قتل نخواهی رساند؟ کوروش گفت : نه. ارتب گفت ای پادشاه آیا تو دست های مرا نخواهی برید؟ کوروش گفت: نه. ارتب گفت من شنیده بودم که تو هیچ جنایت را بدون مجازات نمی گذاری و اگر یکی از اتباع تو را به قتل برسانند، به طور حتم قاتل را خواهی کشت و اگر او را مجروح نمایند ضارب را به قصاص خواهی رسانید. کوروش گفت همین طور است. ارتب پرسید پس چرا از مجازات من صرفنظر کرده ای در صورتی که من می خواستم خودت را به قتل برسانم؟ پادشاه ایران گفت: برای اینکه من می توانم از حق خود صرفنظر کنم، ولی نمی توانم از حق یکی از اتباع خود صرفنظر نمایم چون در آن صورت مردی ستمگر خواهم شد.
ارتب گفت به راستی که بزرگی و پادشاهی به تو برازنده است و من از امروز به بعد آرزویی ندارم جز این که به تو خدمت کنم و بتوانم به وسیله خدمات خود واقعه امروز را جبران نمایم. کوروش گفت من می گویم تو را وارد خدمت کنند.
از آن روز به بعد ارتب در سفر و حضر پیوسته با کوروش بود و می خواست که فرصتی به دست آورد و جان خود را در راه کوروش فدا نماید ولی آن را به دست نمی آورد. در آخرین جنگ کوروش که جنگ او با قبایل مسقند بود نیز ارتب حضور داشت و کنار کوروش می جنگید و پس از آنکه موسس سلسله هخامنشی(کوروش بزرگ) به قتل رسید، ارتب بود که با ابراز شهامت زیاد جسد کوروش را از میدان جنگ بدر برد و اگر دلیری او به کار نمی افتاد شاید جسد موسس سلسله هخامنشی از مسقند خارج نمی شد و آنها نسبت به آن جسد بی احترامی می کردند، ولی ارتب جسد را از میدان جنگ بدر برد و با جنازه کوروش به پاسارگاد رفت و روزی که جسد کوروش در گورستان گذاشته شد، کنار آرامگاه با کارد از بالای سینه تا زیر شکم خود را شکافت و افتاد و پیش از اینکه جان بسپارد گفت : پس از کوروش زندگی برای من ارزش ندارد.
کوروش بزرگ یا کوروش کبیر(۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، نخستین پادشاه و بنیانگذار دودمان هخامنشی است. شاه پارسی پادشاهی انسان دوست بود و از صفات و خدمات او بخشندگی، بنیان گذاری حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و... شناخته شده است. تبار کوروش از جانب پدرش به پارسها میرسد که برای چند نسل بر اَنشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آنها را نقش کرده است. ایرانیان کوروش را پدر مینامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح شده توسط پروردگار بشمار میآوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند.نظرات شما عزیزان: